
نامم زن اســت
زمانـے زنده به گـورم میکردے گاه سنگسار
گاه ضعیفـه میخـواندے ام و گاه لچک به سر
و من از هر مردے که تویـی"مردتـــرم"
همان وقت که تو عربده میکشے
و من به حکم آبرودارے پنجـره را میبندم!
همان وقت که زانویت را به زانویم مـے سایـے
و من خودم را جمع میکنم و آهسته میگویـم:
"آقاے راننده لــــطفا نگه دار"
و باز من از تو"مردتــــــرم"
همان وقت که پیش پاهایم ترمز میزنـے
و میگویـے چنـد؟رویم را برمیگردانـم
و تو نمیدانـے که دلم میگرید...گریستنـے سخت
گریستنے سخت دور از اندیشـه ے بیمارِ تو
باز هم من از تو "مردتــــرم!"
زن عشـق زایـد...او درد کشـد
و تو نگران از اینکه بچه دختر نباشـد
او بیخوابـے میکشد و تو خوابِ حوریان بهشتے میبینی!
او مــادر میشـود
و همه جا میپرسنـد:نـام پـــــدر؟!!