.gif)
"قایقے خواهم ساخت..."
تو چـہ گفتے سهراب؟
با کدام عمر دراز؟
نوح اگر ڪشتے ساخت, عمر خود را گذراند...
با تبر روز و شبش, بر درختان افتاد...
سالیان طول ڪشید, عاقبت اما ساخت...
پس بگو اے سهراب ... شعر نو خواهم ساخت...
بیخیالِ قایق...
یا ڪـہ میگفتے...
"تا شقایق هست زندگے باید ڪرد..."
این سخن یعنے چـہ؟
با شقایق باشے ... زندگے خواهے ڪرد؟
سهراب, این شعرو سخن یڪ خیالِ پوچ است
پس اگر میگفتے...
تا شقایق هست, حسرتے باید خورد...
جملـہ زیباتر میشد
تو ببخشم سهراب...
ڪـہ اگر در شعرت, نڪتـہ اے آوردم, انتقادے ڪردم...
بخدا دلگیرم, از تمام دنیا, از خیال و رویا...
بخدا دلگیرم, بخدا من سیرم, من جوانے پیرم...
زندگے رویا نیست...
زندگے پُر درد است...
زندگے نامرد است, زندگے نامرد است...