هنوزم روزها بدور از چشم خودم

خیره میشوم به خاطراتم

به عکس چشمان تو در ذهنم

و یک لحظه انگار زمان می ایستد

و من مثل آن روز

مات میمانم به تو

و لحظه ای که 

عشق با تو شروع شد 

می خواهم جشنی بگیرم به وسعت شکوه و تنهاییمان...

شلوغش نمی کنم"من و تو حضورمان کافی است...

نمی خواهم چشمی بر با هم بودنمان خیره شود...

می خواهم کمی برای هم دلبری کنیم...

دعوتم را قبول کن....

        ساعت دوست داشتن   کنار ساحل دریا

زمین به آسمان بیاید

آسمان به زمین

حواسم نه پرت شیطنت های ستاره ها می شود

نه دلربایی گنجشگکان باغ

محو چشم های توام هنوز...

همه میتونن اسمت رو صدا کنن اما....

کم هستن کسایی که وقتی اسمت رو صدا میزنن لذت میبری

و با تمام وجود دوس داری در جوابشون بگی:

جاااانم...!

بهـ او بگوییـــد دوستـــش دارمـ به او که قلبــــش بهــ وسعتــ دریاستـــ کهـ قــایــق دلــ منــ در آن غرق شدهــ بهـ او کهـ مرا از اینـ زمینـ خاکــیـ بهـ سرزمینـ نور وشعــرو ترانهـ بــرد و چشمهایمــ را بهـ دنیاییـ پــر از زیباییــ بـــاز کرد ... بــه او بگوییـــد دوستــش دارمــ به او که گلــ همیشهــ بهــار من اســتــ به او که قشنگترینــ بهانهــ برایــ بودنــ منــ استــ و به او که عشــق جاودانهـــــ منــ استـــ .